شب های طولانی پاییزی چه کتابهایی بخوانیم؟
با آغاز شدن فصل پاییز و کوتاه شدن طول روزها و غروبهای زودهنگام، چیزی لذت بخش تر از استراحت در کنجی خلوت و مطالعه ی یک کتاب جذاب نیست.
کتاب مسابقات برج عقرب
کتاب «مسابقات برج عقرب» نوشته ی مگی استیف واتر نخستین بار در سال 2011 منتشر شد. ویژگی خاصی در نحوهی نویسندگی استیف وجود دارد که همواره احساسات و مفهوم اصلی یک فصل یا زمان خاص را به طرز شگفت انگیزی به تصویر میکشد؛ در کتاب «لرزش» زمستان، و همچنین در کتاب «چرخهی زاغها» فضایی مهآلود و در کتاب «مسابقات برج عقرب» فصل پاییز و زندگی روزانه در یک جزیره را به خواننده انتقال می دهد.
قصه ی این کتاب در جزیرهی خیالی «اینسبی» رخ می دهد؛ درگذشتهای نزدیک یا آیندهای نامعلوم و محیطی که در آن اتومبیل و رادیو وجود دارند، ولی خبری از تلویزیون یا اینترنت نیست. قصه درمورد دو شخص نوجوان است که نامشان شان و پاک می باشد که در مسابقات خطرناک عقرب که هر پاییز در جزیرهی اینسبی برگزار می گردد، شرکت میکنند. والدین پاک، از دنیا رفته اند و در آخر تنها مسیری که میتواند خانوادهی فقیرش را سالم نگه دارد، این بود که وارد مسابقات عقرب شده و در آن مسابقات برنده شود.
اسبهای آبی که از اقیانوس سیاه بیرون آمده و مردان جوان تلاش میکنند این اسبها را رام کرده تا در مسابقهای مهیج و خطرناک سواران اسب ها شوند. در حقیقت شان و پاک هر یک دلایل خود را برای شرکت در مسابقات داشتند، ولی با ادامه یافتن دوستیشان مجبور میشوند در اولویتهای زندگیشان تجدیدنظر نمایند.
این قصه با نثری بسیار بی نظیر و شاعرانه، پایه و اساس اشتیاق، عشق و قدرت را طوری به هم پیوند می دهد که ضربان قلب شما را به دلیل حجم زیاداحساسات، بالا میبرد. پس از مطالعه ی این کتاب زیبا میتوان باد سرد پاییزی را با پوست و استخوان خود حس نمود.
کتاب سیرک شبانه
کتاب «سیرک شبانه» نوشته هنرمند و نویسندهی اهل آمریکا ارین مورگنشترن است که نخستین بار سال 2011 منتشر شد. حس و حال سرد پاییزی را میتوان به طور ملموس در طول داستان حس نمود و برای انتقال همین احساس، کتاب جذابی برای درک حس و حال پاییزی است. رمان مورگنشترن با توصیفاتش ثابت کرده که پاییز برخلاف تصور خیلیها چه فصل شگفت انگیزی است.
کتاب «سیرک شبانه» قصه ی رقابت بین دو نوع مختلف جادو -قدیمی و جدید- می باشد و رقابت و رابطهی عاشقانه بین دو شعبده باز جوان به نامهای مارکو و سلیا را به تصویر می کشد که قرار است در یک دوئل جادویی تا رسیدن به حد مرگ با یکدیگر رقابت کنند.
زمانی که مارکو و سلیا بچه هستند، در دام مسابقهای جادویی می افتند و چارهای ندارند غیر از اینکه به اصرار معلم خود در مسابقه شرکت کنند. مارکو و سلیا نمیتوانند بدون اجازهی قطعی معلمشان به جایی سفر، مطالعه، کاوش یا با کسی ملاقات داشته باشند. در طی این بازی خطرناک سیلیا و مارکو زندگی خود و مجریان را در یک سیرک شبانهی مرموز برای همیشه تغییر میدهند.
عده زیادی از فیلسوفان تلاش کردهاند جایگاه عشق را در زندگی انسان تعیین نمایند. مارکو و سلیا با این وجود که فیلسوف نیستند اما میدانند که عشق با ارزشترین موضوع در زندگی آنها است. این موضوع علاوه بر اینکه به آنها کمک میکند تا حال و هوای زندهبودن کنند بلکه به آنها در حل مسائلی که به نظر میرسید غیرقابل حل است نیز کمک میکند.
آنها میدانند که عمیق ترین عشق یک فرد میتواند نسبت به یک مکان، دوست یا هنر باشد و این بهاندازهی عشق به شخصی اهمیت دارد. موضوع این داستان همچنین نشان دهنده ی آن است که رقابت چقدر میتواند برای یک انسان مخرب و خطرناک باشد.
کتاب مرگ در پاییز
کتاب «مرگ در پاییز» نوشته ی یکى از مشهورترین نمایشنامهنویسان ایران، آقای اکبر رادی است که نخستین بار سال 1349 منتشر شد. آثار این نویسنده معروف و بی نظیز با آثار آنتون چخوف و هنریک ایبسن مقایسه می گردد. اکبر رادی در شهر رشت متولد شد و اشتیاق زیادی برای به تصویر کشیدن زندگی روزانه ی مردم شهر رشت به نمایش می گذارد. او تقریبا در تمام آثار و نمایشنامههایش به شهر گیلان اشاره نموده و آثارش اشارهی زیادی به سبک زندگی و اعتقادات مردم ساکن در این منطقه دارد.
نویسنده در کتاب «مرگ در پاییز» زندگى روزمره ی کشاورزی پیر به نام «مشدى» و خانوادهاش را به تصویر می کشد. پس از رفتن پسرش به رودبار، احساس تنهایى و پیرىوی را فرا می گیرد. مشدى برای فرار از تنهایی و احساس ناراحتی یک اسب خریده اما بعد از مدتی اسب مریض میشود و میمیرد. یک روز مشدی در هوایى سرد و طوفانى و بدون توجه به حرف دوستانش به رودبار میرود. یکى از افراد روستا او را در حالی که در برف و سرما گیر افتاده است، پیدا کرده و به سمت خانهاش میبرد اما پیرمرد در طی مسیر طاقت نیاورده و جانش را از دست میدهد.
کتاب پاییز از پاهایم بالا میرود!
کتاب ماجراجویانه «پاییز از پاهایم بالا میرود» نخستین اثر نویسنده و داستاننویس ایرانی، لیلا صبوحی خامنه می باشد که نخستین بار سال 1395 منتشر گشت. نویسنده قصه ای عاشقانه و طولانی را با نثری ساده، روان و شاعرانه نوشته است. کتاب پاییز از پاهایم بالا میرود چند ماه پس از انتشار به چاپ دوم رسید.
در طی داستان خواننده با تعداد بسیاری از سایهها مواجه گشته و یکی از نقات مثبت این کتاب همین گفتوگو با سایهها می باشد و رمان «پاییز از پاهایم بالا میرود» با این جمله شروع میشود: «ظهر که داشتم میآمدم، به سایهام گفتم همانجا توی ایتگین منتظرم بماند تا برگردم.».
قصه ی کتاب درمورد زنی به نام «ناهید» است که قصد دارد برای تحصیل و تدریس به روستای سردسیری و دورافتاده به نام «ایتگین» در اطراف تبریز برود. ناهید برای ملاقات مادرش که بیمار شده است مجددا به شهرش برمیگردد. ناهید که در حال بازگشت به سوی شهر مادریاش میرود انبوهی از خاطرات برایش زنده میشود. ناهید در طی مسیر، از زندگی در شهری که در آن به دنیا آمده و رشد کرده و زندگی جدیدی که برای خودش ساخته است، میگوید.
دختران داستان با سایهی خالهاش «ناهیده» که در 16سالگی گم شده و همچنین با سایههای دیگر افراد صحبت میکند. ناهید به خاطر شباهت زیادی که به خالهاش دارد، در یک داستان عاشقانه و رازآلود درگیر خواهد شد.
ناهید در روستای ایتگین آدمهای بسیار عجیبی را ملاقات می کند و با رفتن به این روستای عجیب و غریب و اتفاقات بسیاری را پشت سر گذاشته و راز گم شدن خالهاش را پیدا میکند.
کتاب پاییز
کتاب «پاییز» نخستین رمان از مجموعهی «چهارگانهی فصلی» الی اسمیت می باشد که نخستین بار سال 2016 منتشر شد. این کتاب روایت قصه ای فراموشنشدنی درمورد پیری، زمان و عشق است. این کتاب مثل تمام آثار اسمیت همهچیز را از هنر پاپ گرفته تا برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) را در برمیگیرد.
روایت این کتاب درمورد دوستی بین الیزابت و مرد سالخوردهای به نام «دانیال گلاک» می باشد. نقطه ی آغاز این داستان با خوابیدن و خواب دیدن دانیل مسن در خانهی سالمندان است. الیزابت که در کودکی همسایهی دانیل بوده هر روز به دیدن دانیال میآید و از هاکسلی، شکسپیر و دیکنز برای او داستان هایی را می خواند. اسمیت در این داستان فضای سیاسی متلاطم بریتانیا پس از برگزیت را روایت کرده و درباره ی همهپرسی ماه ژوئن، که نشاندهندهی جدایی انگلیس از اتحادیه اروپا بود، مینویسد.
بازگشت به عقب در این داستان، لحظهای را که دانیل و الیزابت برای اولین بار همدیگر را در اواسط دهه 90 ملاقات میکنند، به ما نشان میدهد.
کتاب سیزدهمین قصه
کتاب «سیزدهمین قصه» نوشته ی داین سترفیلد اولین بار سال 2006 منتشر شد. این کتاب در پاییز تنظیم گشته و با آرامش خاص پاییزی ترکیب شده است و مطالعه ی آن با یک فنجان چای یا قهوه در یک محیط گرم و راحت بسیار دلپذیر خواهد شد.
این رمان قصه ی «مارگارت لیا» را به تصویر می کشد که شغل وی داستاننویسی است. مارگارت طبقه ی بالای کتابفروشی پدرش در یورکشایر را برای زندگی انتخاب کرده و کتابها را به ملاقات با مردم ترجیح میدهد. قصه از آنجا آغاز میشود که مارگارت نامهای از خانم «ویدا وینتر»، رماننویس معروف زمان خود دریافت میکند که از مارگارت تقاضا می کند زندگینامهاش را بنویسد.
هیچ فردی کاملا درمورد شرح زندگی خانم وینتر اطلاع ندارد. روزنامهنگارها در طول سالها سوالات بسیاری از او پرسیدهاند و او هر بار پاسخ های نامفهومی به آنها داده است. خانم وینتر بیشتر به دلیل مجموعه داستان کوتاهش به نام «سیزده داستان تغییر و ناامیدی» شناخته میشود اما کتاب فقط دوازده داستان دارد و هیچ داستان سیزدهی وجود ندارد. سالهاست که طرفداران او این آرزو را دارند که رمز و راز داستان گمشده را کشف کنند.
چرا او میخواهد که به این زندگی نامهنویس کمتر شناختهشده داستانش را بگوید؟ آیا او درنهایت حقیقت را در مورد خودش میگوید؟ آیا او داستان سیزدهم خود را فاش میکند؟مطالعه ی این کتاب را از دست ندهید.
